نیستی ولی ...

بعد عقد

ارزوی قشنگ من الهی من فدات بشم که خیلی وقتا دلم میخاد باشی ... میخام زود این فلش بکا تموم شه برسیم به حال الانمون  . بعد از عقد من کارای ترم بهمن رو انجام دادمو رفتم سر درسو مشقم وخیلی اتفاق ها افتاد که میخام بیخیال گفتنش اینجا بشم و وقتی جیگر گوشم اومد وبه سنی رسید که این وبلاگ رو هدیه بدم بهش تعریف میکنم ، ما خیلی کارا باهم کردیم همسر مهربانتراز جانم باپول قلکه من وکمی پس انداز خودش مادرا و... تونس یه ماشین خوشمل بخره واسه خودمون .....خدایاشکرت.... بعددیگه کم کم درس منم تموم میشد و دنبال کار بودیم تواین مدت که درسم تموم شه خیلی از عزیزان رو از دست دادیم هرشش یاهفت ماه فاصله، بگذریم به مسائل خوشی بپردازیم بهت...
5 خرداد 1397

اشنایی با عشق زندگیم و ازدواج پر از آرامشمون

امید زندگی من ... درسته که گفتم ماتوخونه دوست خانوادگیمون بودیم ولی قبلتر از این حادثه حتی من کل خانوادشون رو ندیده بودم فقط وقتی گوجولو بودم تو عروسی عموهام دوبار دیده بودم ولی خاله رو میشناختم به خونمون اومده بودن، نگوکه خاله از همون زمانیکه من تازه میرفتم یونی که اومد خونمون مامانم آش پخته بود منو واسه پسرش کاندید کرده ولی خوب چون زیاد همو نمیشناختیم به حالت اجرایی در نیومده واینکه وقتی مامان گف خاله خواستگار واسه پسرشه من اصلاوابدا قبول نکردم بیان خونمون واسه خاستگاری ودر مقابل شوشوجونم هم قبول نکرده بوده وگفته بوده هنوز معقیتشو ندارم . حالابیام به اصل موضوع: خوب ماکه بلاخره مجبور شدیم بریم خونشون چون تو شهر ...
5 خرداد 1397

زمان مجردی

فینگیل من... اول میخام از زمان مجردیم بگم البته بصورت کلی اخه اگه بخام زیاد به جزئیات برم وغرق در گذشته شم بدجور بهم میریزم . کودکی تقریبا خوبی داشتم شکر خدا وزمان مدرسه هم دانش اموز باهوشی بودیم ودرس خون وتا پیش دانشگاهی هم خیلی خوب اومدم فقط تو اول راهنمایی (همون هفتم الانه فک کنم ) دوتا تجدیدی اووردم یکی علوم بود یکی تاریخ خخخخخخخخخخ ولی خوب بعد اوت تخته گاز تا پیش دانشگاهی اومدم  . سال اول کنکور رو که قبول شدم الکی خواستم  یه سال با خیال راحت بخونم تا رتبم بیشتر بشه اینطور شد که یه سال هم پشت کنکور موندم....اینم بگم از همون بچگی دوس داشتم مامایی بخونم تا اولین نفرباشم فرشته های زمینی رو بغل میگیره و...
5 خرداد 1397

سلام

من توتاریخ3/03/97 این وبلاگ رو ساختم راستش من هنوز حتی اقدام به بارداری هم نکردم وشوهرجان هم هنوز سرکارن ونیومدن ولی با برنامه ریزی که کردم وبعد به شوهر جان ابلاغ کردم دیگه باید دست به کار بشم تا ببینیم خداچی میخاد . اول میخام از این چن سال اخیر بنویسم واسه جیگرگوشم......... از زمان مجردی ، عقدونامزدی ، جشن و...   ...
5 خرداد 1397