وقایعی که اتفاق افتاده
امید زندگیییییییییم سلام به روی ماه ونازت و سلام به دوستای عزیزه وبلاگی بازم تاخیر دارم تو اپدیت کردن نی نی وبلاگم آخه خواستم همه رو تو یه پیج جابدم . عمرم هفته قبل که بابایی جونت از ماموریت برگشته بودن اومدن دنبالم که باهم برگردیم خونه تومسیر که برمیگشتیم مطلع شدم که دیابت مامان بزرگ مهربونت بالا رفته ودکتر دستور بستری داده ( وخاله جونت به بابایی گفته تا به من بگن ) اینو که شنیدم فوری با مامان بزرگت تماس گرفتم که بنده خدا گف اصلا طوریم نیس من حالم خوبه ولی دکتر گفتن بستری شین بهتره قند خونت میاد پایین ، الان که فکر میکنم میبینم از اون لحظه به بعد دیگه هیچی یادم نیس رسی...
نویسنده :
شادی زندگی
12:20