سلام سلام من اومدم
شکوفه بهارم
سلام خیلی وقته نیستم دلم واسه وبلاگت تنگ شده و دلم هوای دوستای خوب نی نی وبلاگم رو کرده ...
این مدت که نبودم همچنان با مشکلی که پیش اومده دستو پنجه نرم میکنیم چه میشه کرد خدایا خودت کمکمون کن ، یه دوازده روزی رو با بابایی جونت مرخصی گرفتیم رفتیم دیار پدری ... خوش گذشت ینی کلی خوابیدیم به ما که هر روز زود بیدار میشیم خوابیدن تا ده صب ینی اوج لذت ... دونفر از فامیل نزدیک پدری مامانی ( خودم ) فوت شدن که تو مراسماشون شرکت کردیم خدا بیامرزدشون تو مراسم ها هم کل فامیل خودمو دیدم که خیلی وق بود همه دوره هم جمع نبودیم ایشالله توشادیا جمع شیم .
عصر هم باغ میرفتیم و هوا خیلی گرم بود کلی آلبالو چیدیم با آلو ( که من اووردم لواشک پختم و مابقی آلبالو هارو هم خشک کردم توفریزر هم گذاشتم ) از باغ حاجی بابا ( پدر بزرگ بابایی جونت ) هم یه گونی سیب زمینی که باباییت اوورد رو با مامان بزرگت نصف کردیم ... دستشون درد نکنه ایشالله پر برکت باشه ...
مامان بزرگ مهربونت هم با گردو ، شیرینی محلی واسمون پختن که من بیشترشو اووردم خونه خودمون تا ببرم سرکار با چایی میچسبه و روز آخری هم میخاستیم بریم خونه مادربزرگت ( مامان بابایی ) رفتیم خوشکبار معروف شهر پدری مامانی کلی خوشکبار خریدیم .
و خیلی هم ناراحتیم بابت موضوعی ، کمر مادر بزرگ مهربونت بد جور درد میکنه که منو بابایی تصمیم گرفتیم حتی واسه یه ساعت هم که شده بریم به شهر مادر بزرگ مهربونت و عیادتشون کنیم (فاصله شهر پدری من و بابایی دوساعته ) که ظهر در اومدیم رفتیم و من و بابایی به مادر بزرگت گفتیم که بهتر اگه پزشک معالج میگن جراحی بشه تا دیر نشده قبول کنن و انجام بشه من خودمم میام پرستاری میکنم از کار مرخصی میگیرم ، بعد از عیادت راهی شهر خودمون شدیم وساعت 3ونیم بامداد رسیدیم خونمون واااااااااااااای که چقد لالا داشتم فقط بی خوابیه که نمیتونم تحمل کنم .
میخام چن تا عکس بذارم :
واسه آلبالو کندن بابایی جونت
و چایی آلبالو جون جای همه سبز
شیرینی که با گردو مامان بزرگ مهربون زحمتشو کشیدن پختن
موقع برگشتن تو میدون آزادی زنجان رفتیم جیگرکی سید باز هم جات خالی نی نی جووووووونم
و اما لواشک جااااااان ، جااان جانان
و اینام عکسایی باغ و خوراکی های منو خاله جون نازت
و در آخر گلستان مامان بزرگ گلت رو ببین
امروز روز دخمل های نازه ایران زمین هستش و تولد خانوم معصومه ( س ) تبریک به همه دخترای ناز و الخصوص خواهر ناز خودم بهار زندگیمون و خاله جون عزیزو مهربون فینگیلای من ... و چون من الان جنسیت تیکه ای از وجودمو نمیدونم پس به فرزندم هم اگه دخملی ناز بود تبریک میگم
مراقب افکارت باش فرشته زمینیه من