نیستی ولی ...

اخرین فلشبک ...

1397/3/5 14:25
نویسنده : شادی زندگی
518 بازدید
اشتراک گذاری

میوه عمرمون ...چشمک

روزها یکی پس از دیگری سپری میشد وخدارو هزاران مرتبه شکر مشکلاتی که تودوران نامزدی داشتیم دیگه نبود هر دومون مثل مرد زحمت میکشیدیم توکارمون تا هدف هایی رو که تو زندگی داریم برسیم تو این مدت جای جوجه مون خیلی سبز بود ولی ما میخاستیم ینی الان هم همیطوریه میخایم که همه چی در حد اوکی باشه بعد خدای مهربون فرشتمون رو زمینی کنه خداجون دوستدارم عبادت

بعد مدتی طولانی مامان فینگیل جون منتقل شد به شهر بزرگ وبابایی جوجمون همچنان در رفت وامد هستش...

تو این مدت چن سال اتفاقاتیکه افتادن:

1 _ پدر بزرگا رفتن زیارت کربلا .

2 _ پسر دایی مامانی(ینی خودم) بعد از سال ها انتظار بدنیااومد .

3 _ خداروشکر به چن تا از هدف هامون رسیدیم .

4 _ دیگه یادم نمیاد حالا بعدنا میگمخطا

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)