دوساعتی با عشق
گل نرگس من
دیشب با بابایی جونت رفتیم تئاتر بی نوایان (اثر ویکتور هوگو ) ...
رمانش رمانتیکه و از بی عدالی وفقر در فرانسه نوشته شده که برمیگرده به سال های 1815 ، که ماجرا ی تئاتر از آزادی ژان والژان از زندان شروع میشه و کسی به این بنده خدا جاومکانی واسه خوابیدن وغذایی واسه خوردن نمیده ( چون ایشون فردی شناخته شده بود در دزدی ) ویه پیرزنی پشنهادمیده که بره به سمت خونه ای در رو بزنه (که اونجا مکانی مذهبی بوده ) اونجا بهش غذا و جا میدن ولی ژانوالژان رفت و کلی وسیله نقره دزد وفرار کرد و پاسبان ها گرفتنش و اووردن کلیسا ولی کشیک گف چرا شمعدان هارو هم نبردی و جاگذاشتی و ...
بعد ماجرای فانتین ( که پریناز ایزدیار نقشش بازی میکرد ) شروع میشه که دختری چشم آبی ودندون صدفی خوشگلی بوده ومادر کوزت همین خانومه و ...
وادامه داستان ( نور چشمم حتما داستانای تاریخی واقعی رو مطالعه کن چون مثل نوری در تاریکی اینده است )
ما زودتر در اومدیم درسته خونمون نزدیک هتل اسپیناس بود ولی خوب ترافیک بهرود هم که وحشتناکه بلاخره بعد از نیم ساعت تو ترافیک موندن رسیدیم ماشین رو به پارکینگ هتل نمیذاشتن ببری راهنمایی میکردن به پارکینگ مرکز خرید دیدار پارک کنی ، وارد رویال هال شدیم خیلی شلوغ بود یه گیفت گل رز طبیعی که اسپانسرش هاکوپیان بود و یه هدیه ویژه ( تخفیف برای کلینیک زیبایی ماهرو ) در نظر گرفته بودن
تقریبا دوساعت بیشتر طول کشید و خیلی خوش گذشت جات سبز عمر من
حالا بیام باز به عکسا البته از خود اجرا بی انصافیه عکس بگیری
اینم از دکور زیبای صحنه
ما زودتر از سالن تئاتر بیرون اومدیم چون واقعا ترافیک وحشتناک میشد ( البته پیشنهاد بابایی جونت بود )
آرزوی من به امید روزی که همه آرزوهای دست نیافتنیت به واقعیت تبدیل بشه خودشم با زحمتای خودت وامید به خدای رحمان رحیم